اشعار طاهره سادات ملکی

  • متولد:

سلام من به تو ای صبح سربریده‌ی عالم! / طاهره سادات ملکی

برای غمی که لحظه‌های آخر نشست در چشم‌های زینب سلام الله ...

نه مانده اشک برایم نه مانده آه برایم 
در این محاصره مانده فقط نگاه برایم 

شده‌ست خیره نگاهم به روضه‌خوانی گودال...
چه کُند می‌گذرد لحظه‌های آه برایم

به نیزه تکیه بزن تا ستون عرش نیفتد 
بمان که جز تو نمانده ست تکیه‌گاه برایم

سلام من به تو ای صبح سربریده‌ی عالم!
چه غم که تیغ کشیده شبی سیاه برایم 

که رود رود جهان جاری از شکوه غم من .‌‌..
که موج سینه زنت می‌شود سپاه برایم

چقدر زخم به تن داری ای وصیت مادر!
بگو بریده بریده تمام راه برایم

نسیم می‌وزد از سمت آسمان مدینه 
و گریه می‌کند امشب هلال ماه برایم

قرار بعدی ما لحظه‌ی رسیدن موعود
که سایه‌ی علمت می‌شود پناه برایم
240 0

دلم خوش است در این صحن نخ نما شده ام  / طاهره سادات ملکی

اگرچه زرد و پریشان و بی بها شده ام 
دلم خوش است در این صحن نخ نما شده ام 

منی که چند صباحی ست کنج انباری 
به یاد شور جوانی غزلسرا شده ام 

چقدر سرفه کنم خاطرات دیرین  را ؟
خوشا به من که به خاک تو مبتلا شده ام 

مرا که پاتوق گنجشک هایتان بودم
ببین چقدر در این کنج بی صدا شده ام 

چقدر روضه شنیدم در این حرم آقا
و پا به پای همین  داغ بوریا شده ام 

مرا به خود نگذاری! ببین که در پیری
دلم گرفته و از دوری تو، تا شده ام 
::
مرا که قالی پا خورده بوده ام، حالا
ببین به لطف تو مهمان قاب ها شده ام
845 0 5